جدول جو
جدول جو

معنی حرف منفتح - جستجوی لغت در جدول جو

حرف منفتح
(حَ فِ مُ فَ تِ)
در مقابل حرف مطبق. جز چهار حرف ص، ض، ط، ظ، سائر حرفها منفتح باشند، زیرا که هنگام تلفظ به آنها حنک بر زبان منطبق نشود. (از کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به مطبق و حرف مطبق شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ فِ مُ فَ تِ حَ / حِ)
رجوع به حرف منفتح شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ مُ فَ صِ)
هفت حرف از حروف الفباء منفصل است و آنها را حروف سبعۀ منفصله و خواتیم نیز نامند، که در نوشتن به حرفی دیگر منضم نگردد: ا، د، ذ، ر، ز، ژ، و. و باقی حروف را غیرمنفصله یا متصله گویند. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ مَمْ بَ / بِ)
حرف مغرس. رجوع به حرف مغرس شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ مُ)
سخن پوچ. سخن بی پا. حرف پوچ. گفتۀ بیهوده. حرف بی هوده. حرف بی ارزش، بی ارزش از هر چیز که باشد
لغت نامه دهخدا
چرت، عبث، مهمل، یاوه
فرهنگ واژه مترادف متضاد